به یاد تو

تبلیغاتــــ advertising

آخرین مطالب سایت به یاد تو


سپاهان درب
امنیت مراسم تحلیف روحانی چگونه تامین شد؟
حمله مسلحانه به شهرداری شهر چمران
چه زمانی یاد کردن سوگند واجب است

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

یه جوریم

یه جوریم

نمیونم چجوری

هر روز صب که پامیشم یه جوریم که انگار باید نگران چیزی باشم

اما هرچی فک میکنم نمیدونم چی

مخاطب خیلی دنبال کار گشت

اما هنوز هیچی نشده

داره الان به طور غیر رسمی واسه یه دفتر تبلیغاتی طراحی میکنه

عزیز دلم

داره نهایت تلاششو میکنه

یه حس سرخوردگی داره انگار

اما واقعا کار نیس

فوق لیسانساش بیکارن

مخاطب طفلی که دانشجوئه

اما دلم روشنه

ایشالا همه چی درس میشه

منم سال سومم تموم شد

سال دیگه عرصم

باید این تابستون قشنگ میلر و درسای مهمو بخونم

اما هی واسه شروعش امروز فردا میکنم

این دانشگاه قزمیتم نمره ها رو نمیزنه تو سایت

کلا یه جور ناراضیم

روزم که میگیرم یه جور واسه نخوردن عصبی میشم

خل شدم به نظرم

من و ماجرای 9 ترمه شدن یا نشدن

عاغا کسایی که تو وب قلیم بودن میدونن من چقد دنگ و فنگ داشتم که 9 ترمه نشم

ترم قبل یه درسو افتادم و واسه اینکه 9 ترمه نشم یه درس تابستون برداشتم

عاغا جونم برات بگه این ترم خوش وخرم بودم و ذوق میکردم که درس خوندن (منهای درسی که افتادم و درسی که تابستون میخام بردارم) تموم شد که بچه ها خبر دادن نمره روش بیهوشی رفت رو سایت

منم رفتم نمره مو نگاه کنم که دیدم ای داد بیداد 9 شدم

عاغا به این بزنگ به اون بزنگ

فرداش رفتم پیش استاداش

خیلی راحت قبول کردن نمره بدن

انقد که الکی نمره داده بودن

مثلا یکی از پسرا بهش دادن 15

این از یکی ازین استادا از10 نمره 3 گرفته بود

ما حساب کردیم حتی اگه ازون یکی استاد 10م گرفته باشه بازم میشه 13 نه15

الان همین خود من

بعد از یه چندتا صحبیت کوتاه استادا به جیا 9 به من 11 دادن

10 م نه!!!11

لذت بردم راحتترین نمره ای بود که گرفتم

تستادای این درس یکیسون دکتر ق بود یکی ک

این دکتر ک کم میومد سر کلاس همه گفتن نگران نباش نمره میدن بهت

اما این دکتر ق نه!!خیلی خوب درس میداد جدی بود اما با من خوب بود!!!رو نمیدادا اما معلوم بود با من خوبه

روزی که نمره ها اومد زنگیدم به استاد رانهمام گف برو باهاشون بحرف قبل از رسیدنت به من بگو بزنگم بهشون

عاغا من رسیدم بینارستا

حالا هرچی میزنگم استاد راهنمام در دسترس نیس

گفتم یا خدا!!!!

خودم باس برم

دیگه توکل به خدا رفتم با هردوشون حرفیدم

در کمال تعجب دکتر ق گف تعجب میکنم تو که دانشجوی خوبی بودی

عاغا انقد خوب باهام حرفید که رفتم توشوک

گف برو اعتراض بنیوس

حالا من دنبال کرای اعتراضم استاد راهنما زنگید بهم که یه وقت با استاد ق حرف نزنیا بذار خودم بحرفم راضیش کنم

گفتم استاد من باهاشون حرفیدم راضی بودن

اصن رف تو شوک که تو چطور دکتر ق رو راضی کردی

وتعا کار خدا بود!!خدا رو شکر

خلاصه که 11 رو گرفتم و خوش و خرم برای بار دیگه لز 9 ترمه شدن در رفتم

اما شاعا میگه یه با جستی ملخک دوبار جستی ملخک آخر به دستی ملخک

حالا بقیه نمره ها بیا ببینم من این ضرب المثل رو نقض میکنم یه نه!!!! D:

گوشی و پول میخام

دلم گوشی میخاد

خاهرم داره میره گوشی بخره الان

امامن پول ندارم

گوشیمم داغون شده دائما هنگه

اما گوشی میخام

پول میخام

خاهرم سرکار میره حقوق داره

هر چی بخاد میخره

منم پول میخام

من گوشی میخااااااااااااامممممممممممممممممممممممممممممممممممم

مخاطب میگف پول این اجرای آخرشو بگیره برام میخره

گفتم نمیخاد بابا

خونه بگم ازکجا آوردمش؟؟؟؟

پول میخام پول پول پول

از ویژگی های زندگی مشترک

من تو این 22 سال زندگی فقط دو تا رفیق واقعا عالی داشتم

یکیشون زهرا بود

که سر ماجراهایی که یه روز تعریف میکنم که به مخاطب مربوط میشد به طرظ بدی با هم به هم زدیم

آخرین اتفاقی که برید رشته رو این بود که گف مخاطبت به من نخ داده

بعدش با نازی آشنا شدم

نمونه یه دختر عالی

من هیچ بدی تو این دختر ندیدم

متاهل بود و همه احساسات منو درک میکرد از زهرا خیلی با هم صمیمی تر بودیم

چیزایی به نازی گفتم که بعد ازون به هیشکی نگفتم

اونم فوق العاده با من راحت بود

اما سر دعوای مسخرا شوهرش با مخاطب منو نازیم جدا شدیم

دیگه بعدش هیچ دوست انقد فاب و پایه ای نداشتم

دوستای دانشگامم خوبن

اما اولا نمیشه همه چیزو گف بهشون ینی انقد راحت نیستم باهاشون

بعدم مهسا که پایس اما اون تو شهر ما نیس

خلاصه که من هربار میخام برم بیرون هروقت میخام با یکی راجبه مخاطب بحرفم که هم درکم کنه هم قکر بد نکنه و بشه باهاش حضوری حرفید یا کارای دخترونه کرد هیشکیو ندارم

مخاطب درک نمکینه

وتسه پسرا درکش سخته که یه دختر لازم داره که یه وست دختر داشته باشه که باهاش حرفایی رو بزنه که به همسرش نمیزنه یه نفر که با هم برن خرید کافی شاپ همه جا

یه دختر که بخاطر احساسات دخترونش حرف تورو بفهمه

دیشب بهش گفتم دلم واسه روزای خوبی که با زهرا و نازی داشتم تنگ شده

بخدا یه روز زهرا بخاطر حرفی که زد از مخاطب عذر بخاد من حاضرم همه چی رو فراموش کنم

مخاطب حسابی عصبانی شد که بت گفتم اسم نازی وشهورشو جلوم نیار

ذلم شکست گفتم پش من با تو درددل نکنم با کی درد دل کنم

نمیدونم مخاطب بخاط این دوس نداه بحرفه که واقعا دیگه ازشون کنده یا اینکه حس عذاب وجدان داره که من دوستامو به خاطر اون از دست دادم؟؟؟

گفتم ینی چی؟؟

آیا واقعا این مشکل منه یا یه بخش از زندگی مشترکه که حتی در اوج گرفتگی دل نباید احساساتی که واسه طرفت ناخوشاینده رو نگی

و دیدم ظاهرا هس

درسته

نباید با احساساتت طرفتو ناراحت کنی

برای همینه که میگم یه دوست دختر فاب لازمه

دخترا به من حق میدن اما شاید از نظر مردا مهم نباشه

بهش با ملایمت گفتم آدم اگه بترسه به طرفش حرف بزنه این فاصله میاره اما اگه ناراحتت میکنه دیگه نمیگم

گف نگو لطفا

بعدش میخاستم برم مراسم احیا

اس دادم ما داریم میریم مراسم

گف الان میشه به شما حرف زد؟؟؟

لحنش یه جور بچگانه بود مث پسربچه هایی که خودشونو لوس کردن

گفتم آره عزیزم چرا نشه

گف پس چرا لحنت عوض شد

گفتم نشد اشتباه فک میکنی

گف باشه

گفتم حالا لحن شما عوض شد

گف میپذیرم چون ناراحتم

گفتم چرا گف هیچی

گفتم چرا خب؟؟؟

گف هیچی به مراسمت برس

منم به مراسمم رسیدم

وقتی اس دادم برگشتم دیگه حالش خوب بو از الفاظ خانومم بانو و اینا استفاده میکرد

منم دیگه دنبالشو نگرفتم

امروز یه عالمه خابذیم

غروب اس داده بود خانومم رو فرمی؟؟

گفتم آره

زنگید سرحال خوشحال گفتیم خندیدیدم

ازین زنگاس که یه جور حس عذاب وجدان داره زنگ میزنه شوخی میکنه تا سرحالت بیاره

منم رد شدم از موضوع

اما تو ان شبا همش دعام این بود که خدایا یه دوست خوب بهم برسون یه دخار رازدار و عالی

زندگی بی دوست سخته



روباه ادامه داد: آدم ها همه چیز را همین جور آماده از مغازه می خرند,

اما چون مغازه ای نیست که دوست معامله کند بی دوست مانده اند !

حالا تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن !

شازده کوچولی

(پ.ن: من عاشق این کتابم)

two fights in one day

دو تا دعوا تو یه روز

هر دو تاشم برنده شدم

چه رور باحالی بود دیروز آخر شب کلی سرحال بودم

اولیشو بگم

عاغا من یه گروه دارم تو واتسآپ دوستای دبیرستانم

گروه خوبیه خدایی اصن با هم مشکل نداریم از همم ناراحت نمیشیم

فقط یه نفر داریم این وسط که فقط رو مخ همس

نه رو مخ من فقطا

رو مخ همه

هر حرفی میزنه داره از خودش زندگیش شوهرش استعدادای آشپزی و خانه داری بی شمارش و اطلاعات بالاش تعریف میکنه

به شدت رک و گستاخه

مهم نیس نظرش چی باشه یا الان شرایط چطور باشه به بدترین شکل تف میکنش تو صورتت

در جایی که اصن کسی نظرشم نپرسیده

دختره مال یکی از روستاهای همین اطراف بوده اما الان 4-5 ساله عروسی کرده رفته کرج

مادرشوهر و خاهرشوهرش مخالف این ازدواج بودن و الان آدم حسابش نمیکنن تازه فامیلم هستن شوهرش پسرداییشه

تمام مدت بحث و دعوا دارن

که قبلا از نظر من دوستم چقد مظلوم بوده اما الان میفهمم منم جا مادرشوهرش بودم بدتر میکردم بخدا با این زبون تند و اخلاق گندش

فک نکرده حرف میزنه و همیشه فک میکنه حق باهاشه

توهینشم در خونسردانه ترین شکل ممکن میکنه و به همین دلیل معتقده که حرف بد نمیزه

عاغا بگم از دعوا

تو این منطقه زندگی ما ییلاق زیاد هس

بعضیاش مخصوص یه قوم خاصه که چون خونه های اونجا دروپیکر درست نداره زمیناشونو به غریبه نمفروشن تا امنیت داشته باشن

شوهر خاهر من و یکی ازدوستام که تو اون گروهن جزو این قومن

 عاغا دیروز تو گروه صحبت کوه شد

این اومد گف ما میخایم خونه بخریم کوه کجا بخریم خوبه

بچه ها داشتن راهنماییش میکردن

یکی از بچه ها گف البته بعضی جاها به غریبه خونه نمیدن

اونم نه گذاش نه برداش گف غلط کردن

خب تو یه زن شوهر داری یه دختر 2 ساله داری واقعا این اولین جوابته؟؟؟ادب نداری تو

عاغا من گفتم غلط نکردن دوس دارن امنیت داشته باشن

خلاصه بحث شد و به دعوا کشید یه دعوای خیلی بد

یه موجود گردن افتاده ایم هس ازونجا که پرحرفه و اصلا قانع نمیشه و تند تند میحره اصولا بچه ها باهاش بحث نمیکنن اینم براش جا افتاده که خیلی شاخه

اما من آدمیم که زیاد دعوا نمیکنم اما اگه رفتم تو دعوا همیشه برندم اصن امکان نداره کم بیارم مگراینکه خودم بخام کوتاه بیام

همه هم میدونن من از جواب کم نمیارم

هرچی گف جوابشو دادم بچه ها همه موافقم بودن اما دخالت نمیکردم هی تو خصوصی بم میگفتن آسمان ول کن جوابشو نده

همونجا اون دوستم که جزو همون قوم بود آن شد

خیلی قشنگ پشتم درومد بقیه بچه هام همینطور

انقد عالی حرفامو زدم که آخرا داشت منفجر میشد خصوصا که حالا همه پشت من بودن

دیگه لال شد اماانقد حرصی شده بود که دوساعت بعد دعوا زنگیده به دوستم

نشسته بود صدبراه پیایما رو خونده بود به دوستم گف تو چرا طرف آسمانو گرفتی

خلاصه که حالیش کردم فک نکنه شاخه ما از سر خانومی جوابشو میدیم همیشه هم قرار نیس خانوم باشیم

اصن دلم خنک شده بود بخدا

دختره دانشگاه نرفته به من میگف هیچی بارم نیس

جالبش چیه گف شوهرم نشسته کنارم داره پی اما رو میخونم

ینی واقعا این آدم خاک برسرت نداره؟؟

نشستی پیش شوهرت که فحشایی که داری میخوری ببینه؟؟؟؟

فک میکنه هرنداشتن اینه که تو شب سی ماه به شوهرت..... پوشک بچه عوض کنی وغذابپزی

تازه گزینه اول که کلا از افتخاراتشه

و میادم تعریف میکنه حرفای شوهرشو که راجبه این موضوع چی میگه

مسائل خصوصی زنو شوهریشو میاد میگع انقد عقب موندش

الان رفته شهر بزرگ ادعای روشن فکریشه

میگف اینجه همه باهم کوه خونه دارن بدونن اونجا اینجورین میگن چقد اونجا بی فرهنگن

غلط کردن اونجاییا بو تو

حالا با معذرت از دوستان کرجی انگار کرج پاریسه

بخدا ملت پاریس میرن انقد توهم نمیزنن

خلاصه که حالشو جا آوردم حسابی با دسوتم شستیمش

بعد این مخالف رفتن گروه به تلگرامه

غروبم به بهانه اینکه واتسآپ سرعتش بد شده گروهو با دوستام بردیم تلگرام

باز مث آویزونا اومد

بدون غرغرم اومد

چون همه طرف من بودن الان واسه همه داره چاکرم نوکرم میکنه که جا نمونه

دعوای دومم که بهش افتخارنمیکنم که ناراحتم هستم بابتش با خاهرم بود

که بازم بردم

خلاصه که جونم برات بگه از هوچی بازیای یه عده نترس قشنگ بشورشون بذار پشت شیشه آفتاب بخورن وگرنه فک میکنن کم آوردی

من خدایی صبرم زیاده اما امان از روزی که صبرم تموم شه

ببخشید طولانی شد


بابای فعلا




بعدا نوشت:آقا فردای دعوا شد آروم بود همه چی
اصن جفتمون ندیدمیگرفتیم همدیگه رو
شب بودبحث ازدواج ما مجردابود بازاین شروع کرد شوهرم فلان شوهرم فلان
 عکس ی آیسپک و ی چی پف فرستاد ک شوهرجونم خریده برام
ب دوستم گفتم این الان داره پز چی رو میده دقیقا؟؟
دوستم گف آره امروز باهاش حرفیدم اصن گوش نمیداده گف نظر بچه ها ک آسمانو تایید کردن برام مهم نیس!!!!!!
چقد نفهم
دوستم گف امشب انگار لج کرده!!!
مثلا داش ب من پزمیداد!!
خدایی شوهر پز داره؟؟
اصن داره
دیگة ن انقد
خب چیه خوراکی خریده برات دیگه
ملت چقد کمبود دارن ک با چ چیزا پز میدن!!!!!
من اصن انگار نمیشنیدم
سحر ک پاشدم دیدم باز بحث دعوای دیروزو انداخته وسط ک من نظرم راجبه همتون عوض شده
اصن جملاتش آدمو میبره توشوک
عاغا دیگه قاطی کردم
از روزقبلش تا اون لحظه 200بار پیاما روخونده ب 200نفر زنگیده بعد میگف اصن واسم مهم نیس اصن بهش فک نمیکنم!!!!!!
فرستادم میشه بس کنی؟؟؟خستم کردی!!!
باز بحث شد!!!!
آخرم لفت داد!!!!!!!
اصن کسی نگف چرا رف؟؟؟
انگار ن انگار ک رف بچه ها ی بحث دیگه انداختن وسط!!!
بعضی آدما انقد حوصلتو سرمیبرن ک هیشکی از رفتنشون ککشم نمیگزه
بهش چند روز قبل سر ی ماجرایی گفته بودم من کلا آدم صبوریم اما اگه کسی حرصمو درآورد، میذارم تو کاسش
الانم حسابی کاسشو پرکردم!!!!
راضیم ازخودم
مهم نیس اگه دو روز دیگه بچه هادلشون بسوزه برش گردونن
مهم اینه ک فهمید بلدیم جوابشو بدیم
مهم اینه حالشو اساسی گرفتم!!!!!!!


چه خبرا؟؟

سلام خوبین؟؟؟

چه خبرا؟؟

گفتم بیام یکم بحرفم اینجا

عاغا چند روز پیش رفتم یه کلینیکی درخاست همکاری دادم

منتظر زنگشونم

هنوز نزنگیدن

منم باس بشینم این چند وقت داروهارو بخونم که رفتم اونجا نزنم مردومو بکشم چون بعد از 14تاشیفت آموزشی، کارو میدن دست خودت

تویی و مریض

وای باز استرس گرفتم اصن آماده نیستم خخخخخخخخخخ

بعدش اینکه خاهرم رف سر یه کار جدید

خوشبحالش مبارکش باشه

من برم سر اینکارم با حقوقش هم میرم رانندگی هم گوشی میخرم

میگن هر شیفتی طرفای 20 ت میدن

من 5 تاشیفت روزم در هفته بگیرم میشه هفته ای 100 ماهی 400 خوبه دیگه حالا اگرم 6تا بگیرمم بد نیستا میشه 440

حالا بذار بزنگن بعد فک میکنم چیجوری بگیرم شیفتامو

یه مورد دیگه

مخاطب حرصمو درمیاره راجبه اینترنت

دیشب پخ کرده که چرا تو اینستات عکس بی حجاب میذاری نشه که فالوورات به کسی نشون بدن

میگم مگه مریضن؟؟؟مگه من عکس دوستامو به شما نشون میدم؟؟

لابد اعتماد داشتم که اکسپتشون کردم

حالا صب بیدارش کردم

اینم بگم از وقتی تلگرام دارم با همه همونجا میحرفم

شارژ پولیم واسه زنگیدن به مخاطب میره و اس دادن بهش وقتی نت نداره

حالا چیییییییییییی بشه زنگ یا اس متفرقه داشته باشم ینی 90% خرج خود مخاطب میشه

اما باز امروز که شارژم تموم شد گف که گوشیت خوره ش داره

خیلی بهم برمیخوره اینجور وقتا

انگار من این شارژو میخورم

اصن من خرم که بهش میگم شارژ بفرس

بهش گفتم بس که میزنگم بهت چه صب که 200 بار میزنگم که کاملا بیدار شی چه حالتای عادی

میگه حالا چه چیز واجبیم هس

گفتم نمیخای بگو دیگه بیدارت نمیکنم

گف نه اشکال نداره

بخدا من خرما!!!!!

بذار انقد بخابه که از کارو زندگیش بیافته

انقدم خبرشون نگیرم که دیگه منت شلرژ سر من نذاره

واقعا عاشق مخاطب و محبتاشم اما گاهی یه حرفی میزنه که حالت از هرچی محبته به هم میخوره

تا مغز استخوانتو میسوزونه

الانم تا آخر ماه 3ت بیشتر ندارم

قرارم شده هر ماه خودش یه پولی بریزه برام وظیفشه

ای خدااااااااااااااا کار کلینیکم جور شه دیگه پولم نمیگیرم ازش

چند روز پیش صحبت بود گف یه موضوعی هس درباره زندگی آیندمون که از الان باید معلومش کنیم

حقوق شما قراره بره تو حساب خودت یا خونه

گفتم خودم

لازم باشه خرج خونم میشه اما بره تو حساب خودم

آدم گاهی میخد یه چیزی بخره که شاید ضروری نباشه

باس یه پولی داشته باشه که خیالش راحت باشه مال خودشه از دسترنج خودشه و میتونه هرچییییییی دوس داره بخره

آره اینجوریاس

دیگهههههههههه جونم برات بگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الان نگرانیای من اولا همون بی پولیه

دوما زنگ زدن کلینیک و درسایی که باس بشینم بخونم اما نمیخونم

و یه کوچولو هم اون دوتا نمره ای که باید بیاد و نیومده هنوز

والبته مث همیشه کار مخاطب

ان شاالله همش درس شه

راستی ازین به بعد ان شاالله رو دقیقا همینطور بنویسید و همینطور تلفظ کنید

انشالا و ایشالا و.... معانی دیگه ای دارن که توهین به خدا محسوب میشن

با تشکر!!!!!



بعدا نوشت:

عاغا طرفای 6 مخاطب زنگید

حال و احوال و ایناپرسید خانومم ما با هم حرف زدیم امروز؟؟؟؟؟

گفتم بله زدیم یادت نمیاد؟؟؟

گف چرا یادمه اما اصن یادم نمیاد چی گفتیم

گفتم زنگیده بودم بیدارت کنم

گف بله دیگه کارت همینه

گفتم اما دیگه نمیکنم

گف چرا؟؟؟؟

براش گفتم که چی گفته و اینا

گف واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من این همه حرف زدم؟؟؟ ماشالا چه تو خواب شاخم شدم

گفتم بله شاختو میشکنم و بقیش دیگه شد شوخی وخنده

حالا راست و دروغش مهم نیس

مخاطب زنگید تا با این بهانه قضیه رو درست کنه

بله

منم با گذشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

خدایا شکرت.....

مهمونی دعوت نشده

اون دوستم که گفتم تو گروه با هم رعوامون شد و یادتونه؟؟؟؟

اومده اینجا خونه مامانش

فردا مهمونی گرفته همه دعوتن

جز من

میدونستم اینکارو میکنه

مطمئن بودم

اما من اگه بودم حتما دعوتش میکردم

اولا چون یه بحثو انقد کش نمیدو

دوما چون اونموقع آدم بده من بودم

سوما دعوت نکردن واقعا کار بچگانه ایه

همه دعوتن

خدایی ناراحت نیستما اما واقعا دوس داشتم میشد دوستامو ببینم

دلم تنگشونه

البته ناگفته نماند دعوتم میشدم نمیرفتم

اولا چون اصلا منظره خوبی نداشت

دوما چون فرداشب شام خونه مامانیم دعوتیم و حوصله نداشتم مامان بابام پا بذارن زیر گلوم که یه ساعته برگرد

چون تجربشو داشتم عقد دوستم بود ما مهمونی دعوت بودیم تازه عروس دوماد اومدن داماد رفتومیخاستم با دوستام برم وسط که

اومدن دنبالم

اصن واقعا زهر تنم شد

اما اگه دعوت میکرد حتی اگر نمیرفتمم قضیه حل میشد

اما نکرد

واقعا که بچست و سیاست نداره

من پریشب داشتم فک میکردم اگه دعوامون سر قضیه خانوادگی نبود واسه عید بهش اس تبریک میدادم

چون واقعا کینه ای نیستم

اما این قضیه قضیه ای نیس که من بخام پا پیش بذارم

خلاصه

دلم میخاست بودمودوستامو میدیدم اما در شرایط حال حاضر دوس نداشتم مهمونی خونه اون باشه

بعد من یه شخصیت خود آزار دارم دوس دارم اونی که باهاش مشکل دارم جلو چشمم باشه

خخخخخخخخ یه جور مرضه اما دوس نداشتم لفت بده

یا زهرا هم همینطور

نمیدونم چرا

برام تنوع داره اونجوری

حالا که رفتم زندگی یکنواخت میشه وتی کسی نسی باهاش کل کل کنی حرصشو درآری

D: D: D: D: D:

به نظرتون برم پیش روانشناس؟؟؟؟ D:

اما موضوع مهمتر حرف یه سری از بچه هاس

بقول خاهرم فردا مراسم غیبت کنون توئه

دوس ندارم فردا یه سری از بچه ها جوگیر شن بهش بگن نه تو حق داشتی و اینا

آخه قبلا سابشو داشتن

واسه همین به یه سری از دوستای خاصم سفارش کردم هوامو داشته باشن اونجا

اینجوریه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

واسه مخاطب که تعریف کردم گف تو چرا اصن دعوا کردی باهاش بخاطر یه عده دیگه

گفتم یه عده دیگه نبود به خاطر شوهرخاهروخاهرزادم بود

بعد گف ولش کن گفتم من ولش کرده بودم بازون شروع کرد

گف الانو میگم ولش کن دیگه

ناراحت شدم

گفتم بی ادب دوسدارم بحرفم راجبش

کلی چس کردم خودمو گف خب ببخشید

گفتم نمیخام

خانوما دوس دارن راجبه موضوعات مختلف با طرفشون بحرفن طرفضونم خوب گوش بده و بگه حق با تو بوده خوبش کردی

گف خب ببخشید من نمیدونستم

دیگه کلی چس کردم خودمو تا یادبگیره وسط حرف من اینجوری نکنه

چون من خدایی تو ذوق درددل کسی نمیزنم

جز خاهر وسطی چون خودشم عادت داره اینکارو کنه

من بچه خوبیم خدایی

من وقتی جلوی یه نفر بگم باهات موافقم یا مخالفم پشتشم حرفمو عوض نمیکنم

تا آخر سر حرفم هستم تهشم که ببینم طرف ول نمیکنه میگم چی بگم والا

دوس دارم بقیم اینجوری باشن

بخدا بیان توروم بگن راحت ترم

حالا بیخیال فردام میگذره

امیدوارم بهشون خوش نگذره D: D: D: D:

راستییییییییییییییی


راستیییییییییییییییییی

عید همه مبارک نماز روزه هاتون قبولللللللللللللللل

مخاطب جونمم اومده

خدا بخاد سه شنبه میرم ببینمش

دعا کنید

با تشکر

مدیریت وبلاگ

(الکی مثلا من خیلی باکلاسم)
i> http://pnuna.avaxblog.com/
  • http://wp-theme.avaxblog.com/
  • http://niushaschool.avaxblog.com/
  • http://miiniikatahamii.avaxblog.com/
  • http://sheydaw-amirhoseiwn.avaxblog.com/
  • http://akhbar-irani.avaxblog.com/
  • http://tanzimekhanevadeh.avaxblog.com/