two fights in one day
دو تا دعوا تو یه روز
هر دو تاشم برنده شدم
چه رور باحالی بود دیروز آخر شب کلی سرحال بودم
اولیشو بگم
عاغا من یه گروه دارم تو واتسآپ دوستای دبیرستانم
گروه خوبیه خدایی اصن با هم مشکل نداریم از همم ناراحت نمیشیم
فقط یه نفر داریم این وسط که فقط رو مخ همس
نه رو مخ من فقطا
رو مخ همه
هر حرفی میزنه داره از خودش زندگیش شوهرش استعدادای آشپزی و خانه داری بی شمارش و اطلاعات بالاش تعریف میکنه
به شدت رک و گستاخه
مهم نیس نظرش چی باشه یا الان شرایط چطور باشه به بدترین شکل تف میکنش تو صورتت
در جایی که اصن کسی نظرشم نپرسیده
دختره مال یکی از روستاهای همین اطراف بوده اما الان 4-5 ساله عروسی کرده رفته کرج
مادرشوهر و خاهرشوهرش مخالف این ازدواج بودن و الان آدم حسابش نمیکنن تازه فامیلم هستن شوهرش پسرداییشه
تمام مدت بحث و دعوا دارن
که قبلا از نظر من دوستم چقد مظلوم بوده اما الان میفهمم منم جا مادرشوهرش بودم بدتر میکردم بخدا با این زبون تند و اخلاق گندش
فک نکرده حرف میزنه و همیشه فک میکنه حق باهاشه
توهینشم در خونسردانه ترین شکل ممکن میکنه و به همین دلیل معتقده که حرف بد نمیزه
عاغا بگم از دعوا
تو این منطقه زندگی ما ییلاق زیاد هس
بعضیاش مخصوص یه قوم خاصه که چون خونه های اونجا دروپیکر درست نداره زمیناشونو به غریبه نمفروشن تا امنیت داشته باشن
شوهر خاهر من و یکی ازدوستام که تو اون گروهن جزو این قومن
عاغا دیروز تو گروه صحبت کوه شد
این اومد گف ما میخایم خونه بخریم کوه کجا بخریم خوبه
بچه ها داشتن راهنماییش میکردن
یکی از بچه ها گف البته بعضی جاها به غریبه خونه نمیدن
اونم نه گذاش نه برداش گف غلط کردن
خب تو یه زن شوهر داری یه دختر 2 ساله داری واقعا این اولین جوابته؟؟؟ادب نداری تو
عاغا من گفتم غلط نکردن دوس دارن امنیت داشته باشن
خلاصه بحث شد و به دعوا کشید یه دعوای خیلی بد
یه موجود گردن افتاده ایم هس ازونجا که پرحرفه و اصلا قانع نمیشه و تند تند میحره اصولا بچه ها باهاش بحث نمیکنن اینم براش جا افتاده که خیلی شاخه
اما من آدمیم که زیاد دعوا نمیکنم اما اگه رفتم تو دعوا همیشه برندم اصن امکان نداره کم بیارم مگراینکه خودم بخام کوتاه بیام
همه هم میدونن من از جواب کم نمیارم
هرچی گف جوابشو دادم بچه ها همه موافقم بودن اما دخالت نمیکردم هی تو خصوصی بم میگفتن آسمان ول کن جوابشو نده
همونجا اون دوستم که جزو همون قوم بود آن شد
خیلی قشنگ پشتم درومد بقیه بچه هام همینطور
انقد عالی حرفامو زدم که آخرا داشت منفجر میشد خصوصا که حالا همه پشت من بودن
دیگه لال شد اماانقد حرصی شده بود که دوساعت بعد دعوا زنگیده به دوستم
نشسته بود صدبراه پیایما رو خونده بود به دوستم گف تو چرا طرف آسمانو گرفتی
خلاصه که حالیش کردم فک نکنه شاخه ما از سر خانومی جوابشو میدیم همیشه هم قرار نیس خانوم باشیم
اصن دلم خنک شده بود بخدا
دختره دانشگاه نرفته به من میگف هیچی بارم نیس
جالبش چیه گف شوهرم نشسته کنارم داره پی اما رو میخونم
ینی واقعا این آدم خاک برسرت نداره؟؟
نشستی پیش شوهرت که فحشایی که داری میخوری ببینه؟؟؟؟
فک میکنه هرنداشتن اینه که تو شب سی ماه به شوهرت..... پوشک بچه عوض کنی وغذابپزی
تازه گزینه اول که کلا از افتخاراتشه
و میادم تعریف میکنه حرفای شوهرشو که راجبه این موضوع چی میگه
مسائل خصوصی زنو شوهریشو میاد میگع انقد عقب موندش
الان رفته شهر بزرگ ادعای روشن فکریشه
میگف اینجه همه باهم کوه خونه دارن بدونن اونجا اینجورین میگن چقد اونجا بی فرهنگن
غلط کردن اونجاییا بو تو
حالا با معذرت از دوستان کرجی انگار کرج پاریسه
بخدا ملت پاریس میرن انقد توهم نمیزنن
خلاصه که حالشو جا آوردم حسابی با دسوتم شستیمش
بعد این مخالف رفتن گروه به تلگرامه
غروبم به بهانه اینکه واتسآپ سرعتش بد شده گروهو با دوستام بردیم تلگرام
باز مث آویزونا اومد
بدون غرغرم اومد
چون همه طرف من بودن الان واسه همه داره چاکرم نوکرم میکنه که جا نمونه
دعوای دومم که بهش افتخارنمیکنم که ناراحتم هستم بابتش با خاهرم بود
که بازم بردم
خلاصه که جونم برات بگه از هوچی بازیای یه عده نترس قشنگ بشورشون بذار پشت شیشه آفتاب بخورن وگرنه فک میکنن کم آوردی
من خدایی صبرم زیاده اما امان از روزی که صبرم تموم شه
ببخشید طولانی شد
بابای فعلا
بعدا نوشت:آقا فردای دعوا شد آروم بود همه چی
اصن جفتمون ندیدمیگرفتیم همدیگه رو
شب بودبحث ازدواج ما مجردابود بازاین شروع کرد شوهرم فلان شوهرم فلان
عکس ی آیسپک و ی چی پف فرستاد ک شوهرجونم خریده برام
ب دوستم گفتم این الان داره پز چی رو میده دقیقا؟؟
دوستم گف آره امروز باهاش حرفیدم اصن گوش نمیداده گف نظر بچه ها ک آسمانو تایید کردن برام مهم نیس!!!!!!
چقد نفهم
دوستم گف امشب انگار لج کرده!!!
مثلا داش ب من پزمیداد!!
خدایی شوهر پز داره؟؟
اصن داره
دیگة ن انقد
خب چیه خوراکی خریده برات دیگه
ملت چقد کمبود دارن ک با چ چیزا پز میدن!!!!!
من اصن انگار نمیشنیدم
سحر ک پاشدم دیدم باز بحث دعوای دیروزو انداخته وسط ک من نظرم راجبه همتون عوض شده
اصن جملاتش آدمو میبره توشوک
عاغا دیگه قاطی کردم
از روزقبلش تا اون لحظه 200بار پیاما روخونده ب 200نفر زنگیده بعد میگف اصن واسم مهم نیس اصن بهش فک نمیکنم!!!!!!
فرستادم میشه بس کنی؟؟؟خستم کردی!!!
باز بحث شد!!!!
آخرم لفت داد!!!!!!!
اصن کسی نگف چرا رف؟؟؟
انگار ن انگار ک رف بچه ها ی بحث دیگه انداختن وسط!!!
بعضی آدما انقد حوصلتو سرمیبرن ک هیشکی از رفتنشون ککشم نمیگزه
بهش چند روز قبل سر ی ماجرایی گفته بودم من کلا آدم صبوریم اما اگه کسی حرصمو درآورد، میذارم تو کاسش
الانم حسابی کاسشو پرکردم!!!!
راضیم ازخودم
مهم نیس اگه دو روز دیگه بچه هادلشون بسوزه برش گردونن
مهم اینه ک فهمید بلدیم جوابشو بدیم
مهم اینه حالشو اساسی گرفتم!!!!!!!